-
به فکرتم...
یکشنبه 19 اسفندماه سال 1403 00:21
سلام دوستان بعد از، اگر اشتباه نکنم، ۱۱ سال، دوباره سری به صفحه م زدم... هی روزگار... یادش بخیر... بگذریم... دیدین وقتی یه پست باحال یا خنده دار میبینین، دوست دارین به ادم مهم های زندگیتون هم بفرستین که اون ها هم ببینن؟! تو دنیای روانشناسی به این کار میگن "Pebbling" و جالبه بدونید اینکار، یکی از راه های...
-
گل!
جمعه 21 مهرماه سال 1396 21:32
زندگی شهد گل است زنبور زمان می خوردش آنچه می ماند عسل خاطره هاست …
-
بازگشت به گذشته ...
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1396 08:10
سلام بر دوستان قدیم و شاید جدید، برگشتم، ولی نمیدونم بااینهمه فضای مجازی جدید دوباره میشه اینجا فعالیت کرد یا نه... خلاصه ... مخلص همه دوستانی که هنوزم هستند و از یادمون نبردن هستم
-
تصاویری زیبا از تالاب و پرندگان کانی برازان مهاباد
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1394 11:27
حواصیل زرد پرستوی دریایی تالاب کانی برازان مهاباد
-
دریچه ...
دوشنبه 18 اسفندماه سال 1393 10:33
-
دلم شکسته ...
دوشنبه 10 آذرماه سال 1393 11:52
-
عید غدیر خم ...
شنبه 19 مهرماه سال 1393 08:09
-
زیباییهای خداوند در قالب تصویر ...
شنبه 10 خردادماه سال 1393 08:58
بدون شرح ...
-
روز روابط عمومی مبارک ...
شنبه 27 اردیبهشتماه سال 1393 10:22
-
همینجوری ...
پنجشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1393 11:49
سلام دوستان، شاید این عکسا تکراری باشه، نمیدونم، اگر بود به بزرگواری خودتون ببخشید ... تپه ی شهداء - آرامگاه شهدای گمنام - پارک جنگلی اورمیه
-
دلواپس آفتاب ...
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1392 09:26
ساده است اگر بهار جنگلی سترگ را برگ و بر دهد یا پرنده را زشاخه یی به شاخه یی دگر سفر دهد من در انتظار آن بهار گرم و بی قرار و آفتابی ام که می رسد مرا عبور می دهد ز روزهای سرد و سخت خاک را پرنده می کند سنگ را درخت ... بااین تعریف، بهار موعود ما عطری از آن عدالت سبز خواهد داشت، که زمین تنها پنج تابستان نشانه هایی از آن...
-
خاطرات تلخ ...
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1392 13:04
قرار بود عصر برم ببینمش، از صبح مشغول بودم و طبق معمول سره کار. عصر که شد،اول رفتم خونه، یه دوش گرفتم و حاضر شدم که برم، سوار ماشین شدم، کلیدو چرخوندم... 1 استارت 2 استارت 3 استارت ... روشن نشد، یک لحظه یاده قرارم افتادم، از صبح دلم عین سیر و سرکه بهم میپیچید، انگار که منتظره یه خبر باشی، نگرانی، تشویش، دل آشوبی ......
-
نگاه خسته و سکوت ...
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1392 08:14
چند وقتی است هرچه می گردم هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم ... نگاهم اما گاهی حرف می زند ... گاهی فریاد می کشد ... و من همیشه به دنبال کسی می گردم، که بفهمد یک نگاه خسته، چه می خواهد بگوید...
-
چند گنجشک بودیم ...
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1392 10:59
چند گنجشک بودیم، روییده در چشم های درخت کهنسال انجیر ... نه کابوس بال عقابی، نه تشویشی از تند باد ... که با نیتی تلخ، رویای شب های شیرین مان را، بسوزاند ... چند گنجشک بودیم، در آسمانهای روشن ... به اندازه ی مهربانی، سبک روح مثل نسیمی، تهیدست ... اما، صمیمی ... اگر چند، کابوس و تشویش، سهم پدر بود، زین پیش، پدر را شبی...
-
نظر آزاد ! ...
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1392 10:29
-
میلاد خاتم انبیاء - واپسین پنجره ی وحی ...
شنبه 28 دیماه سال 1392 12:46
واپسین پنجره ی وحی ... وانسان هرچه ایمان داشت، پای آب و نان گم شد زمین، با پنج نوبت سجده، در هفت آسمان گم شد شب میلاد بود و، تا سحرگاه آسمان رقصید به زیر دست و پای اختران، آن شب زمان گم شد همان شب چنگ زد در چین زلفت، چین و غرناطه میان مردم چشم تو، یک هندوستان گم شد از آن روزی که جانت را، اذان جبرییل آکند خروش صور...
-
یاد ...
چهارشنبه 25 دیماه سال 1392 07:06
هنوز رو خاکیم یادمان نمیکنند ! وای به روزی که خاکمان کنند !
-
رعشه ای از پی خیال ...
شنبه 16 آذرماه سال 1392 07:46
در هر لحظه و هر کجا، یادت مرا در آغوش میکشد ... گویی در آن لحظه ایستایی خاصی به ثانیه ها و زمان وارد می شود ... همانند خواب، روحم از خود بیخود می شود ... جسمم به تلاطم می افتد ... رعشه می گیرد ... رعشه ای از پی نیاز، از پی خیال، از پی پیوستن روح به روح ... وای که اگر این خیال،... بدون زوال با کمال همراه میشد، جسم و...
-
دوست ...
یکشنبه 26 آبانماه سال 1392 12:32
استکانون داق اولسون - ایچ داماغون چاق اولسون -دونیا مالین نینیرم -دوستلار جانی ساق اولسون استکان چاییت گرم باشه،نوش جان کن تا که خوش باشی،مال دنیا رو می خوام چی کار، جان دوستانم سلامت باشه
-
زندگی، جایزه، مرگ ...
شنبه 25 آبانماه سال 1392 12:15
یاشاییش بیر جدولدی کی هر کیمسه اونو قورتارسا جاییزه سی اؤلومدی! زندگی جدولی ست که هرکس آن را تمام کرد جایزه اش مرگ است...
-
خیزران ...
پنجشنبه 16 آبانماه سال 1392 10:35
ساحل افتاده گفت: گرچه بسی زیستم، آه،نه معلوم گشت هیچ که من کیستم! موج زخود رفته یی، تیز خرامید و گفت: هستم اگر می روم، گر نروم نیستم ... ---------------------------------------------------------------------------------------------- هرکه نرود، نه تنها نخواهد رسید، بل که حتما خواهد پوسید ... دنیا، یک سفر بیش نیست، و...
-
بهانه برای گریستن ...
چهارشنبه 15 آبانماه سال 1392 09:05
... کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ... ای بهترین بهانه، برای گریستن وی داغ جاودانه، برای گریستن بانام داغدار تو ای لاله ی بهشت زیباست، هر ترانه، برای گریستن نام تو در گشایش دل های داغدار رمزی ست عاشقانه، برای گریستن در راه بازگشت به خود، عشق کاشته ست داغ تو را نشانه، برای گریستن بیدار کرد داغ تو وجدان خفته را با موج...
-
تبریک عید قربان
سهشنبه 23 مهرماه سال 1392 21:15
-
ذهن کوچک و دهان گشاد !!!
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 08:45
-
بازگشت ...
جمعه 19 مهرماه سال 1392 21:34
سلام دوستان ... بالاخره بعد از ماهها تلاش تونستم وبلاگمو برگردونم :) شرمنده ی همتونم :( باور کنید نمیتونستم بیام نمیشد :( انشالله از این ببعد ...
-
در امتداد شهر ...
پنجشنبه 9 خردادماه سال 1392 07:36
علاقهی بیحدی به «کم آمدن» از "پیشآمد»ها داریم. حالا پیشآمدهایی که زیاد هم احتمالی پیش نیامدند؛ یکجورهایی سیر طبیعی زندگی خودمان بود. شهر و روستا. همین. به واقع چرا هیچ وقت خدا نخواستیم شهروندی و زندگی شهری را آن طور که باید، قبول کنیم. چه اشکالی دارد بپذیریم، زندگی بیشهر یعنی فنا. یعنی نابود شدن. این نه آن...
-
درد ...
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 13:28
درد مردان، نه درد (( دندان )) است و نه، درد (( نان )) ! . . . خدا خودش شاهد است که بی دردی و نامردی، درد مردان را، دو چندان می کند ... . . . آدم های صرفا سیاسی، آدم های قطعا اقتصادی، آدمک های (( نان، مسکن، آزادی ))، درد مردان را، چه می فهمند؟!!! ... . . . خدایا ...!!! از دست این همه نامردی ها، بخودت پناه میبریم ......
-
سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت ...
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 13:21
-
می آیی مهربانی ...
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 12:12
-
ای کاش ...
دوشنبه 29 آبانماه سال 1391 12:30
ای کاش! ... مثل آن "موقعیت" های توی فیلم ها، کسی ناغافل بیاد و ما را اولش خوشحالمان نکند از دیدارش. رفتار و حرفهایش برایمان غریب باشد و دل ما را هی پس بزند از "معاشرت" با خودش، ولی یک مدلی جذبمان کند. یک کارها و خیره سری هایی بکند که ما لبخند نزنیم، ولی محبتش را در دلمان جا بیندازد. یک سری اعمال...