شــــــــــــــــــــــــــــعر(شهریار)

روزگارین درمانی فیرلانیر

مخلوق اونون بوینوزونا توللانیر

باخ کی بشر گنه نجه آللانیر

همیشه لیک شادلیق بیلیر اؤزونه

قبری گورور توز قوندور مور اوزونه

بدین معنا که

چرخ روزگار هم چنان می چرخد و

انسان های ضعیف فریب آن را می خورند و

آن را برای خویش شادی جاودانه می پندارند

قبور تازه در گذشتگان را می بینند

اما از این همه خاک که بر روی اموات ریخته

ذره ای گرد و غبار بر خیالشان فرو نمی ریزد


حیدربابا ، دونْیا یالان دونْیادى
سلیماننان ، نوحدان قالان دونْیادى
اوغول دوغْان ، درده سالان دونْیادى
هر کیمسیَه هر نه وئریب ، آلیبدى
افلاطوننان بیر قورى آد قالیبدى

بدین معنا که :

دنیا همه دروغ و فسون و فسانه شد
کشتی عّمر نوح و سلیمان روانه شد
ناکام ماند هر که در این آشیانه شد
بر هر که هر چه داده از او ستانده است
نامى تهى براى فلاطون بمانده است