چند گنجشک بودیم ...

چند گنجشک بودیم،

روییده در چشم های درخت کهنسال انجیر ...

نه کابوس بال عقابی،

نه تشویشی از تند باد ...

که با نیتی تلخ،

رویای شب های شیرین مان را،

بسوزاند ...

چند گنجشک بودیم،

در آسمانهای روشن ...

به اندازه ی مهربانی،

سبک روح مثل نسیمی،

تهیدست ...

اما،

صمیمی ...

اگر چند، کابوس و تشویش،

سهم پدر بود،

زین پیش،

پدر را شبی دست تقدیر با خویش،

تا آسمان برد ...

شب جمعه ی آخر سال،

چند گنجشک بی بال،

آرام بر شاخه یی می شکستند ...

فقط چشمهایی بهاریست، در خاطر ...

من،

و دستی شکوفا،

که آن شب،

برای چند گنجشک تنها،

دعا کرد ...


س.م.ع

--------------------------------------------------------------------------

ته نوشت:

دوستان، شاید متن تکراری باشه، نمیدونم، یادم نیست گذاشتمش یا نه، اگر تکراری بود به بزرگواری خودتون ببخشید ...

نظرات 5 + ارسال نظر
عسل یکشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:20 ق.ظ

سلام
زیبا بود همشهری خوبم

علیک سلام، چه عجب، ازینورا همشهری؟ :)

فهیمه دوشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:46 ق.ظ

سلام

اولا خیلی خووووووووب بود و غمگین....

دوما فک نکنم تکراری بودش! حداقل که برا من جدید بود

سلام و درود ...

خواهش میکنم، نظر لطف شماس :)

فهیمه دوشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:48 ق.ظ

جدا راست میگی سید؟؟؟ واقعا عکسش خوب بود؟؟؟

اون عکس رو ترم یک دانشگاه انداخته بودم!!!! ولی خودمم خیلی دوسش میدارم....

مرسی که سر میزنید.....

بله، حقیقت رو گفتم، عالی بود :)

مخصوصا فوکوس روی گل بسیار زیبا بود .

خواهش میکنم، وظیفه اس :)

زمستانه دوشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:47 ب.ظ

به نام یکتای بی همتا..

سلام سید جان خوبی؟

ممنون که سر میزنی..

ان شاء الله بعد کنکور بیشتر میام..

خیلی برام دعا کن..

در پناه خدا باشی..

سلام و درود بر شما
ممنونم شما بهتری؟

خواهش میکنم، انشالله که موفق میشی ، محتاجیم :)

موفق باشی و خوشبخت.

فهیمه چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:00 ب.ظ

همین جوری.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد